To sign my guestbook, you need to signin first. | |
kaktooosss Guestbook![]() ﭘﯿﺮ ﺭﯾﺎﺿﺖ ﻣﺎ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ ،ﯾﺎﺭﺍ "ﮔﺮﺗﻮ ﺷﮑﯿﺐ ﺩﺍﺭﯼ،ﻃﺎﻗﺖ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻣﺎﺭﺍ"ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﻮﻥ ﻣﻦﻫﺰﺍﺭﻣﻮﻧﺲ"ﻣﻦ ﺟﺰﺗﻮ ﮐﺲ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻭﺁﺷﮑﺎﺭﺍ"ﺭﻭﺯﯼ ﺣﮑﺎﯾﺖ،ﻧﺎﮔﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻦﺁﯾﺪ"ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﭼﻨﺪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﺑﯽﺩﻭﺍﺭﺍ؟"ﺗﺎﮐﯽ ﺧﻠﯽ ﺩﺭﯾﻦ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺧﺎﺭﻫﺠﺮﺍﻥ؟"ﻣﺮﺩﻡ ﺯ ﺟﻮﺭﺕ،ﺁﺧﺮﻣﺮﺩﻡ،ﻧﻪﺳﻨﮓ ﺧﺎﺭﺍ"ﺁﺧﺮﻣﺮﺍﺑﯿﻨﯽ ﺩﺭﭘﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶﻣﺮﺩﻩ"ﮐﺎﻭﻝ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺍﯾﻦﺑﻼﺭﺍ"ﺑﺎﺩﺻﺒﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﭘﯿﺶ ﺗﻮﺭﺍﻩ،ﻭﺭﻧﻪ"ﺑﺎﻧﺎﻟﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺑﻔﺮﺳﺘﯽ ﺻﺒﺎﺭﺍ"ﭼﻮﻥﺍﻭﺣﺪﯼ ﺑﻨﺎﻟﺪ،ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ: ﺻﺒﺮ ﻣﯽ ﮐﻦﻣﺸﺘﺎﻗﯽ ﻭ ﺻﺒﻮﺭﯼ ﺍﺯﺣﺪﮔﺬﺷﺖ ﯾﺎﺭﺍ)ﺍﻭﺣﺪﯼ ﻣﺮﺍﻏﻪ ﺍﯼ ) ![]() دلم براي کسي تنگ است که آفتاب صداقت را . . . به ميهماني گلهاي باغ مي آورد و گيسوان بلندش را به بادها مي داد و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد دلم براي کسي تنگ است که چشمهاي قشنگش را به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت و شعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند دلم براي کسي تنگ است که همچو کودک معصومي دلش براي دلم مي سوخت و مهرباني را نثار من مي کرد دلم براي کسي تنگ است که تا شمال ترين شمال با من رفت و در جنوب ترين جنوب با من بود کسي که بي من ماند کسي که با من نيست کسي که . . . - دگر کافي ست. حميد مصدق ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() غنچه از خواب پريد، وگلی تازه به دنيا آمد، خار خنديد و به گل گفت: "سلام" و جوابی نشنيد، خار رنجيد ولی هيج نگفت، ساعتی چندگذشت، گل چه زيباشده بود، دست بيرحمی آمد نزديك، گل سراسيمه زوحشت افسرد، ليك خار درآن دست خليد، وگل از مرك رهيد، صبح فردا كه رسيد، خار با شبنمی از خواب پريد، گل صميمانه به او گفت: "سلام" ![]() هر رهگذری محرم اسرار نگردد،صحرای نمکزار چمن زار نگردد.هرجا که رسیدی مکش طرح رفاقت،هرکس که به تو یار وفادارنگردد ![]() از زندگانيم گله دارد جوانيم شرمنده ى جوانى از اين زندگانيم دارم هواى صحبت ياران رفته را يارى كن اى اجل كه به ياران رسانيم پرواى پنج روز جهان كى كنم كه عشق داده نويد زندگى جاودانيم چون يوسفم به چاه بيابان غم اسير وز دور مژده ى جرس كاروانيم گوش زمين به ناله ى من نيست آشنا من طاير شكسته پر آسمانيم گيرم كه آب و دانه دريغم نداشتند چون ميكنند با غم بى همزبانيم اى لاله ى بهار جوانى كه شد خزان از داغ ماتم تو بهار جوانيم گفتى كه آتشم بنشاني، ولى چه سود برخاستى كه بر سر آتش نشانيم شمعم گريست زار به بالين كه شهريار من نيز چون تو همدم سوز نهانيم *شاعر:محمد حسین بهجت تبریزی(شهریار) ![]() کودکی، دخترکی ، موقع خواب سخت پاپیچ پدر بود و از او می پرسید: زندگی چیست؟ پدرش از سر بی صبری گفت: زندگی یعنی :عشق دخترک با سر پر شوری گفت: عشق را معنی کن! پدرش داد جواب: بوسه ی گرم تو بر گونه ی من دخترک خنده برآورد ز شوق گونه های پدرش را بوسید زان سپس گفت: پدر ... عشق اگر بوسه بود... بوسه هایم همه تقدیم تو باد ! ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() to mesle oun gole sorkhi ke gozashtam laye daftar mesle taghdir mesle ghesmat mesle almasi ke hichki vase oun nazashte ghimat ![]() ![]() ![]() ![]() شریعتی درباره امام حسین (ع) "... و حسین، وارث آدم، که به بنیآدم زیستن داد، و وارث پیامبران بزرگ، که به انسان، "چگونه باید زیست" را آموختند، اکنون آماده است تا، در این روزگار، به فرزندان آدم، "چگونه باید مرد" را بیاموزد!..." مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۷۱ "... مردی از خانهی فاطمه بیرون آمده است، تنها و بیکس، با دستهای خالی، یک تنه بر روزگار وحشت و ظلمت و آهن یورش برده است. جز "مرگ" سلاحی ندارد! اما او ، فرزند خانوادهای است که "هنر خوب مردن" را، در مکتب حیات، خوب آموخته است..." مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم / ص ۱۷۰ ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش!..... مگو که بر شما چه گذشت ؟ مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟ مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟.....آری ای پیامبر انقلاب حسین! ما می دانیم. ما همه را شنیده ایم ....... اما بگو ای خواهر! بگو که ما چه کنیم ؟لحظه ای بنگر که ما چه می کشیم ؟ دمی به ما گوش کن تا مصایب خویش را با تو بازگوییم . نجوای دردمندانه دکتر شریعتی با “پیام”بر کربلا(سخنرانی) این دنیا عجیبه،تا مریض نشی برات گل نمیارن،تا گریه نکنی نوازشت نمیکنن،تا فریاد نکشی به طرفت بر نمیگردن تا نمیری نمی بخشنت!! ...................................................................... زندگی کوتاهتر از آن است که به خصومت بگذرد و قلبها گرامیتر از آنند که بشکنند.فردا خورشید طلوع خواهد کرد حتی اگر ما نباشیم... ....................................................................... سنگینی باری که خدا به دوش ما می گذارد آنقدر نیست که کمرمان را خرد کند بلکه آنقدر است که ما را برای دعا به زانو در آورد. ....................................................................... زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده از پاک کن جوری زندگی کن که اگر به گذشته برگشتی نیازی به پاک کن نداشته باشی. ....................................................................... ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ﺍﻣﯿﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ. ﻫﻨﻮﺯ ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﯾﻢ.ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎﺗﺮﻳﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﻮﻡ ﺑﺎﺯ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺖﺍﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﻬﺎﺳﺖﻧﻔﺮﻳﻦ ﻫﺎ ﻭ ﺁﻓﺮﻳﻦ ﻫﺎ ﺑﯽ ﺛﻤﺮ ﺍﺳﺖﺍﮔﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺧﻠﻖ ﮔﺮﮔﻬﺎﯼ ﻫﺎﺭ ﺷﻮﻧﺪﻭ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﻮﻝ ﻭ ﮐﻴﻨﻪ ﺑﺮ ﺳﺮﻡ ﺑﺎﺭﺩﺗﻮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﺁﺳﻴﺐ ﻧﺎ ﭘﺬﻳﺮ ﻣﻦﻫﺴﺘﯽﺍﯼ ﭘﻨﺎﻫﮕﺎﻩ ﺍﺑﺪﯼﺗﻮ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻫﻤﻪ ﺑﯽ ﭘﻨﺎﻫﯽﻫﺎ ﺷﻮﯼ | |